آی آر نی نی

۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

تاثيرات طلاق بر فرزندان

تأثيرات طلاق در فرزندان را مي توان به ترتيب زير طبقه بندي كرد:

‌1-‌ ايجاد زمينه هاي وسواس در دختران و پسران:
‌‌(وسواس تكرار بدون اراده و افراطي اعمال و كارهاي روزمره است )

2-‌ بروز افسردگي در كودكان و نوجوانان:
در اين نوع بيماري اجتماعي، فرد فاقد احساس لذت يا درك كمتري از ‌زندگي روزمره است، بي اشتهايي بر او چيره شده و خستگي به طور مداوم در ارگانيسم بدن وي مشاهده مي شود.

‌3-‌ به وجود آوردن زمينه هاي اضطراب:
در نوجوانان حالتي شبيه به احساس ترس، نگراني و تشويش به وجود ‌مي آيد. در اين بيماري علائم بيم از آينده در رفتار نوجوانان مشهود است. نوجوان با توجه به سستي مباني خانواده ‌از تفكر در مورد برنامه ريزي مدون بـراي حـركـت هـاي دستـه جمعـي و گـروهي وحشت دارد.

‌4-‌ ايجاد روحيه پرخاشگري و عصيان در نوجوانان:
ايجاد اين رفتار نتيجه محروميت هاي مداوم از مهر و محبت پدري است. در ‌اين نوع بيماري چون نوجوان امكان مذاكره حضوري و مستقيم و متقابل با پدر و مادر خود را نمي يابد و از ‌طــرفــــي سوال هـاي خـــود را بي جواب مي بيند، روحيه عصيان و پرخاشگري در او به وجود مي آيد. رفتارهاي ‌پرخاشگرانه در اعمال و گفتار نوجواناني كه خانواده هاي آنان از همديگر جدا شده اند كاملاً مشهود است.

‌5- بي قراري:
اين بيماري با شدت و ضعف در نوجوانان خانواده هايي كه شاهد جدايي پدر و مادر خود بوده اند ‌مشاهده مي شود. حالتي كه فرد در مقابل هرگونه عاملي تحريك پذير است يعني حتي در مقابل محرك هاي ضعيـف عكس العمل شديد نشان مي دهـد.

6-‌ حسـادت، سـوءظـن و سمـاجت:
در نوجوانان خانواده هايي كه والدين آنها از هم جدا شده اند اين حسـاسيـت ها ديده ‌شده است. اين گروه از نوجوانان در مقابل همراهان و همسالان خود حساسيت بيشتر و زياد از حد نشان مي دهند. ‌طلاق در بسياري از موارد و مواقع ضروري است و زوجين ناگزير به قبول اين امر هستند. ولي در اغلب موارد ‌جدايي ها در نتيجه توقعات بيجاي احساسي، اقتصادي وعاطفي زوجين از همديگر، سوءظن و بدبيني بي مورد، ‌نداشتن صبر و گذشت در زندگي، حسادت بيش از حد زن و شوهر، پرخاشگري و تندخويي زن يا مرد و غرور و ‌خودخواهي بي مورد صورت مي گيرد. ‌بديهي است درگيري هاي خانوادگي و مشاجره هاي پدر و مـادر در حضـور فـرزنـدان، تـأثيرات روحي شديدي بر ‌كودكان و نوجوانان نــاظــر بــر صـحـنــه مــي گــذارد و در رفـتـارهـاي پــرخــاشگـرانـه كـودكـان و نـوجـوانـان اثـر مـزمـن بر جــاي ‌خــواهـد گــــــذاشــــــت.

به طور كلي كودكان و نوجوانان مرگ پدر و مادر خود را راحت تر از طلاق آنان پذيرا هستند، در ‌فوت پدر و مادر پـيــونــدهــاي عـاطـفـي، شـخـصـيـتـي و احـســاســي ورشته هاي ارتباط رواني گسسته نمي شود يا كمتر ‌سست مي شود و افسردگي و ملال، كوتاه مدت و زودگذر است. در حالي كه آثار طويل المدت طلاق در پسران و ‌دختران بيشتر است و مشكلات نــاســازگــاري در تشكيـل خـانـواده را بـه وجـود مي آورد. آنچه از پژوهش ها در امر طلاق برمي آيداين اســـــــــــت كـــــــــــه دخــــــتـــــــــــران خـــــــــــانـــــــــــواده هـــــــــــاي تك سرپرست يعني آنهايي كه فقط با پدر ‌يا مادر به سر مي برند در معرض عــوارض نــامـطـلــوبــي چـون انـحـرافـات ازدواج زودرس، فرار از خانه و ترك ‌تحصيل قراردارند.
اين امر در مورد گروه هاي اجتماعي و طبقاتي نيز صدق مي كند.
‌البته وقتي پاي نامادري و ناپدري به ميان مي آيد تحول و پيچيدگي خاصي در زندگي كودكان و نوجوانان به وجود ‌مي‌آيد. ‌آشـنـايـي كـودك و نوجوان با بستگان جديد، خواهرها، برادرها، دايي ها و عموهاي نانتي گرچه گستره اي از دنياي ‌تازه و متفاوت به وجود مي آورد ولي اغلب فرزندان در جوار ناپدري و نامادري احساس خوشبختي و شادماني ‌نمي كنند. گرچه ممكن است زن يا شوهر با همسر جديد خود كاملاً خوشبخت باشد. ‌در ايران بيشتر بچه هاي فراري و نوجوانان ساكن در كانون اصلاح و تربيت را قربانيان طلاق تشكيل مي دهند.
اكثر ‌قربانيان طلاق كه همان كودكان و نوجوانان مي‌باشند به مادران خود بيشتر نزديك هستند تا پدر، زيرا پدر جدا شده از ‌مادر با بچه هاي خود بيشتر مثل يك خويشاوند رفتار مي كند تا فرزند حال آنكه مادر هرگز از كودكش فاصله نمي ‌گيرد و مهر و محبت و احساس مادري را زير پا نمي گذارد. به قول يك جامعه شناس "هر طلاق مرگ تمدن ‌كوچك خانواده است" اجبار و الزام به طلاق را در موارد و شرايط خاصي از زندگي مشترك بايد پذيرا بود. ‌

بــراسـاس قـوانيـن اجـتـمــاع احـتــرام بــه آزادي هــاي فردي ضـرورتـي اجـتناب ناپذير است ولي قبل ازهر جدايي بايد به ميـوه‌هـاي نـارس درخـت زنـدگي بينديشيم و نگذاريم ناهنجاري هاي جامعه آنها را مسموم كند. تعجيل در داشتن فرزند در ‌سال هاي خطر زندگي مشترك (سال هاي اول و دوم اصولاً سال هاي خطر براي زوج هاي جوان به شمارمي ‌رود) كه ظاهراً براي تحكيم مباني خانواده انجام مي پذيرد كاري است كه بايد با تعمق صورت بـــــگـــــيـــــرد زيــرادرصــورتــي كــه بــه عـلــل مـخـتـلـف يـاد شـده بيـن زوجيـن جـدايـي روي دهـد نخستيـن قربانيان، فرزنداني خواهند بود كه از نفاق و تفرقه زوجين به جاي مانده اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر