آی آر نی نی

۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

حوادث طلاق : طلاق به خاطر ترس از داشتن هووی آمریکایی

یکسال است که از او خواهش کردم تا همراه یکدیگر به آمریکا برویم، اگر نتوانستیم تحمل کنیم با هم برمی‌گردیم اما حاضر نیست. دوستش دارم و به او قول دادم که هرگز صاحب هووی آمریکایی نخواهد شد! اما همسرم حرف‌های مرا باور ندارد.

«دوستش دارم و با همسرم هیچ مشکلی ندارم! به خاطر همینه که یک سال است در گوشش می‌خوانم در آمریکا می‌توانیم زندگی خوبی داشته باشیم اما وی حاضر نیست بپذیرد...»


این حرف‌های مردی است که ادعا دارد تنوع در زندگی را دوست دارد. چهره‌اش شکسته شده، اما موهایش را رنگ کرده تا نشان دهد هنوز می‌تواند جوان باشد.

قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده تهران پرونده زن و شوهر سالخورده را ورق زد و روبه زن کرد و گفت: «از ترس هووی آمریکایی حاضر نیستی به همراه شوهرت به آمریکا بروی؟!»

زن با لبخندی گفت: از زندگی در آمریکا می‌ترسم، شاید از داشتن هووی آمریکایی هم می‌ترسم! اما در ایران دلبستگی‌هایی دارم. تنها پسرم، عروسم و نوه‌ام پیش ما زندگی می‌کنند، نمی‌توانم آنها را تنها بگذارم و به آمریکا بروم. از سوی دیگر مگر قرار است چقدر عمر کنم؟ شرایط زندگی در آنجا فرق دارد، من نمی‌توانم...

مرد به آرامی گفت: برادرم در آمریکا پمپ بنزین دارد و دامادش مقام بالایی دارد، بارها با من تماس گرفته و خواسته تا همراه همسرم پیش وی بروم. می‌تواند بهترین کار را برایم در آنجا فراهم کند.

وی ادامه داد: من نیز دوست دارم در زندگی‌ام تنوعی ایجاد شود، اما همسرم به خواسته‌های من اهمیت نمی‌دهد، یکسال است که از او خواهش کردم تا همراه یکدیگر به آمریکا برویم، اگر نتوانستیم تحمل کنیم با هم برمی‌گردیم اما حاضر نیست. دوستش دارم و به او قول دادم که هرگز صاحب هووی آمریکایی نخواهد شد! اما همسرم حرف‌های مرا باور ندارد. نهایتاً تصمیم گرفتیم، توافقی از یکدیگر جدا شویم. مهریه‌اش 5 هزار تومان است و من خانه‌ام را به نام وی زدم تا او هیچ کم و کسری نداشته باشد. از سوی دیگر همه مقدمات سفر را فراهم کرده‌ام. حکم جدایی صادر شود، با خیال راحت به آمریکا می‌روم.

قاضی عموزادی از مرد پرسید: از طلاق منصرف شوید، به آمریکا بروید، شاید پشیمان شدید و برگشتید.

مرد گفت: نه من برنمی‌گردم. طلاق می‌گیریم. چون همسرم قصد دارد به کربلا و مکه سفر کند و اگر من نباشم برای رفتن دچار مشکل می‌شود.
زن بدون اینکه کوچکترین ناراحتی در چهره‌اش دیده شود، گفت: ما بدون هیچ مشکلی، تصمیم خود را گرفتیم و قصد داریم جدا شویم.

وی ادامه داد: 13 ساله بودم که با شوهرم ازدواج کردم و 45 سال از زندگی مشترکمان می‌گذرد. صاحب یک پسر هستیم، عروس و نوه دارم و عاشق آن هستم. با شوهرم توافق کردیم که به هیچ کس حتی پسرم نگویم که طلاق گرفتیم، می‌خواهیم همه تصور کنند که شوهرم برای همیشه رفت و دیگر برنگشت. امیدوارم رویاهایش در آمریکا رنگ نبازد... زن و شوهر با لبخند از دادگاه خانواده خارج شدند تا در انتظار صدور حکم جدایی باشند و مرد براحتی بتواند به آمریکا سفر کند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر